هشدار به امارات !
درحالی که ادعاهای بی پایه و اساس شیخ نشین امارات درباره جزایر سه گانه ایرانی ابوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک هنوز نیز از بوق های تبلیغاتی آن ها به گوش می رسد و به کارگیری نامی جعلی به جای نام تاریخی " خلیج فارس " از سوی رسانه های مزدور امارات همچنان ادامه دارد و طرح حرمت شکنی مسافران ایرانی در امارات همچنان پیگیری می شود، متاسفانه برخی از ایرانی نمایان نیز که تنها در اندیشه سود شخصی هستند، سرمایه های معنوی و مادی خود را به جیب های گشاد شیخ های این شیخ نشین تازه به دوران رسیده و کشورک نوبنیاد می ریزند و خواسته یا ناخواسته با اقدامات دخالت جویانه سردمداران امارات برای خدشه دار نمودن یکپارچگی سرزمینی ایران بزرگ هم داستان می شوند. با این همه نباید فراموش کرد که فراتر از این گروه اندک که منافع ملی را به منافع زودگذر خود می فروشند، گروه بزرگتری از ایرانیان نیز هستند که با هوشیاری در برابر این کنش های پر نیرنگ و فریب شیخ نشین امارات ایستادگی می کنند و از افتادن در " تله های پولی" و "دام های اقتصادی" که شیخک ها با هدف تصرف شرف و غیرت ملی و تحقیر هویت ملی ایرانیان در پیش رویشان گسترده اند، پرهیز می کنند. پیش تر، استاد ادیب برومند در پیروی از فردوسی و با تاکید بر ایرانی بودن آن جزایر سه گانه سروده بود: " ز شیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی رسیده است کار / که تُنبان ایران کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو ! " و اکنون سروده ای شور انگیز دیگری را با نام « هشدار به امارات » از شاعر ملی ایران استاد ادیب برومند با هم می خوانیم:
هشدار به امارات | ||
نگردد آدمی هرگز مکرّم | مگر باشد به حقدانی مسلّم | |
به زیرِ سایهی حقپروریها | توان آسود با وجدانِ خرّم | |
بود انصاف، بارِ حق ستایی | که باشد افسری بر فرقِ عالم | |
به حقّ کس تجاوز را چنان دان | که در جامِ زلالش ریختن سم | |
تصرّف در اثاث و جامهی کس | مطهّر کی شود با آبِ زمزم؟ | |
کنون بس در شگفتم از امارات | که پاسِ حقّ ما را نیست مُلزم | |
طمع دارد به چشمی فارغ از شرم | که باشد دوخته بر مالِ همدم | |
به مالِ همدم و همسایه ورزد | طمع بیهیچ دستاویزِ مُبرَم | |
چه ارزد پارهکاغذ مدّعی را | چو باشد مالکِ دیرینه اقدم؟ | |
جزایر در «خلیجِ فارس» یکسر | به خاکِ پاکِ ایران بوده مُنضَم | |
زِ عهدِ «کورش» و «دارا» به این سوی | خلیج و فارس در هم بوده مُدغَم | |
از ایران بوده سرتاسر امارات | زِ عهدِ «کاوه» و «تهمورس» و «جم» | |
به دو «تُنب» و «ابوموسی» و «بحرین» | که فرمان راند جز ایرانِ اعظم؟ | |
کجا بودند شیخانی که امروز | به زیرِ چترِ اغیارند مُکرم؟ | |
کجا بودند در عهدی که ایران | «خلیجِ فارس» بودش زیرِ پرچم؟ | |
برفت از یادشان آنگه که بودهست | بر ایشان روزِ روشن شامِ مُظلَم؟ | |
کنون با تکیه بر اربابِ ظالم | رجز خوانند گاهی زیر و گَه بم | |
مگر از یاد بردند آن زمانها | که بودند از حقارت غرقه در غم؟ | |
به زیرِ خیمهها گردیده سرخیل | به گِرداگردشان خویش و پسرْعم | |
به فرمان بردنِ بیگانه مجبور | به همپیمانیِ دزدانه مَحرم | |
گروهی خادمان هم گِردِشان جمع | به رنگ و سنگ و هیأت نامنظّم | |
کنون بر خاکِ ایران چشمدوزان | کنند این ژاژخاییها دمادم | |
ولی غافل که گردد کارشان زار | گر ایرانی به خشم آید چو «رستم» | |
سزد گر دم فروبندند از آن پیش | که گردد قهرِ ایرانی مجسّم | |
شود بر درگهِ ایرانِ پیروز | قدِ ناسازشان چون بندگان خم | |
و یا از نیشِ خود کلکِ «ادیبان» | کشاند سورِشان در خطّ ماتم |
متاسفانه:(
کنون هم که ارزش بازار دوبی پایین آمده و ایرانی ها مانده اند و ضررهایشان...
آفرین
آفرین بر این شعر کوبنده و جانانه...
تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو ...
با درود وسپاس فراوان ، استاد گرانمایه و با قدر دانی از فرهیخته گرامی ،شاعر ملی ایران زمین نوشتار جالبی بود.
سپاسگزارم